بازم یادم اومد روزای سختمو
که هر روز پاک کردم اشکمو
گفتم این روزا تموم میشه بلاخره
مهم اینه ادم انسانیت از یادش نره
با خودم عهد کردم بی انتظار دغدغه
همیشه کمک کنم اونکه واسش کمه
اخه فاصل رو کم کردم با تمام وجودم
که منم بی نصیب نبودم
بگو تو چرا خودتو از همه بالاتر می بینی
مگه فرق تو با بچه ای پایین شهر چیه
اون از اولش بین من تو هزارتا فرقه
که این حس کثیفه پولایه ددی بهت هدیه کرده
اگه دستفروش بابام توکوچه ها
کلفتی مادر تو خونه ای شما
باسه سیر کردن بچه سه ساله
یک تیکه نون پر حسرت باشه شامه
میگزرم از این غم غریب
چون نمیشه نفس کشید
هجوم سایه های تیره
نفس امیدمو دمید
خسته شدم از سیاهی
می بره به سمت تباهی
خدایا دیگه بسته
بسته این شکنجه
می گذرم از این غم غریب
چون نمی شه نفس کشید
در اول مختصری با گروه اسکریم تایم آشنا شویم